خروج از مکه

امام‌ حسين‌ (ع) پس‌ از دريافت‌ نامة‌ مسلم‌ بن‌ عقيل‌ و احساس‌ خطر از دژخيمان‌يزيد، احرام‌ حج‌ خود را به‌ عمره‌ تبديل‌ كرد.

پيش از آنکه امام از مکه حرکت کند، به سوي مسجدالحرام رفت و با طواف و نماز،به آن اداي احترام کرد و اين آخرين وداع آن حضرت بود. امام، فريضه ي نماز ظهر را در مسجد به جاي آورد و سپس مسجد را وداع گفت و خارج شد (1) امام کعبه را وداع گفت، در حالي که روح آنرا در بدن داشت و مشعل آنرا با دو دست خويش، حمل مي کرد در حالي که فرشتگان همراهيش مي کردند و تبريک مي گفتند و بر گردش طواف مي کردند، گويي که بر او بيمناک بودند زيرا وي باقيمانده ي ميراث آسمان بر زمين بود (2) .
امام، از مکه حرکت کرد در حالي که از نوه ي ابوسفيان بيمناک بود، همان گونه که جدّش حضرت رسول صلي اللَّه عليه و آله از ترس مشرکان به رهبري ابوسفيان، از مکه خارج شده بود. همراه امام، هشتاد و دو مرد از اهل بيت و خاصان و غلامانش بودند (3) همچنانکه بانوان از مخدرات رسالت و زنان بزرگوار خاندان نبوّت را همراه خويش برد. امام در حالي خارج شد که آزادي کامل امّت اسلامي را با خود داشت و مي خواست در سرزمين امّت اسلام، حکومت قرآن و عدالت آسمان را برقرار سازد و مکر تجاوزکاران را از آن دور نمايد.
خروج آن حضرت- بنا به آنچه مورخان مي گويند- در روز هشتم ذيحجه، سال شصت هجري بوده است (4) ، در حالي که اندوه بر مردم مکه سايه افکنده بود، کسي نماند که از خروج وي غمگين نشده باشد… (5) .
کاروان از مکه جدا شد، امام در هيچ منزلي فرود نمي آمد مگر اينکه با اهل بيتش از کشته شدن يحيي بن زکريا سخن مي گفت (6) و بدين ترتيب، کشته شدن خود را آنگونه که بر حضرت يحيي گذشت، خبر مي داد.

  
تعقيب امام حسين از سوي حكومت

امام، مسافت زيادي از مکّه دور نشده بود که دسته اي از مأموران به فرماندهي «يحيي بن سعيد» آن حضرت را تعقيب نمودند تا او را از سفر به عراق باز دارند که ميان آنان برخوردهايي صورت گرفت و مأموران از مقاومت، عاجز ماندند (7) اين اقدام به نظر صوري بوده است؛ زيرا امام در روز روشن بدون هيچگونه مقاومت قابل ذکري، خارج گرديد… و هدف از اعزام اين دسته ي نظامي، دور کردن امام از مکّه و محاصره ي وي در صحرا بود تا نابود کردن وي به آساني صورت گيرد.
اين مطلب را «دکتر عبدالمنعم ماجد» مورد تأکيد قرار مي دهد و مي گويد:
«براي ما آشکار مي شود که عامل يزيد در حجاز، براي ممانعت از خارج شدن حسين از مکّه به سوي کوفه، اقدامي جدي به عمل نياورد چون بسياري از شيعيان آن حضرت در استخدام وي بودند، بلکه شايد وي به اين فکر افتاد که نابود ساختن حضرت در صحرا به دور از يارانش آسان باشد، به طوري که بني هاشم، بعداً يزيد را متهم ساختند به اينکه وي افرادي را نزد حضرت فرستاده بود تا خارج شود» (8) .

تماس دمشق با كوفه

دمشق با کوفه، در تماس دايم بود، همچنانکه از همه ي تحرکات امام اطلاع داشت و از ناکام ماندن توطئه اي که براي ترور امام در مکه ترتيب داده بودند و اينکه حرکت امام عليه السلام به طرف عراق تا رهبري انقلاب را که امورش را به سفير خود مسلم بن عقيل واگذار کرده بود، شخصاً بر عهده گيرد، پريشان گشته بود.
يزيد، چندين نامه به حاکم طاغوتي کوفه ابن زياد نوشت که براي وي برنامه ريزيهاي هولناکي تعيين مي کرد تا آنها را در پيش گيرد و به وي دستور داد تا در برابر حوادثي که بر سر راهش پيش مي آيند، احتياط و دورانديشي لازم را داشته باشد که از ميان آنها اين نامه ها بوده است:
1- يزيد، اين نامه را پس از اينکه امام از مکه خارج شد به ابن زياد نوشت که در آن آمده است: «اما بعد، حسين بن علي را داشته باش که از دست نرود تا پيش از آنکه به عراق برسد، به سوي وي بشتاب».
مفاد اين نامه، حکومت کوفه را ملزم مي سازد که فوراً در صحرا به جنگ با حضرت حسين عليه السلام اقدام کند پيش از آنکه به عراق برسد و در اين مورد درنگ روا ندارد.
2- در نامه آمده است: «اما بعد: به من خبر رسيده که حسين به سوي کوفه حرکت کرده است، روزگار تو از ميان روزگاران و شهر تو از ميان شهرها، به او مبتلا گشته است و تو از ميان عاملان، گرفتار او شده اي و در آن وقت است که تو يا آزاد مي شوي و يا برده اي مي گردي همچنان که برده اي آزاد مي گردد» (9) .
اين نامه، داراي پيامي از قساوت و شدت است، زيرا در آن، يزيد عامل خود ابن زياد را اخطار مي نمايد که اگر در مأموريتش تقصير روا دارد از عهده ي جنگ با حضرت حسين بر نيايد، او را از پيوندش با بني اميه، جدا سازد و به جدش، «عبيد رومي» باز مي گرداند تا برده اي بشود همچون ديگر بردگان که فروخته مي شود و آزاد مي گردد… ابن زياد، به محض رسيدن اين نامه، حکومت نظامي اعلام کرد و همه ي مرزهاي عراق را بست و ميان واقصه تا شام و بصره را گرفت و نگذاشت کسي به صحراي عراق وارد و يا از آن خارج گردد (10) نيز دسته هايي از سپاه را تشکيل داد که در سرتاسر عراق حرکت کنند و امام حسين عليه السلام را جستجو نمايند، از ميان آنان دسته اي نظامي بود که حدود يک هزار سوار به فرماندهي «حر بن يزيد رياحي» را در برداشت که امام را به فرود آمدن در کربلا مجبور ساختند و او را از حرکت به سوي شهري ديگر، مانع شدند.
3- يزيد، به ابن زياد دستور داد تا به زعما و بزرگان و ديگران، بخششهاي فراوان بدهد تا دوستيشان را به دست آورد، متن نامه اش چنين است: «اما بعد: به اهل کوفه و افراد موافق و مطيع هستند، يکصد بيشتر بخشش پرداخت کن» (11) .
ابن زياد اموال زيادي به اعيان و بزرگان داد و آنانرا به جنگ با فرزند رسول خدا کشاند.

 موضعگيري امويان

موضعگيري امويان در قبال تحرک امام و سفر آن حضرت از حجاز به سوي عراق، مضطرب بوده است؛ زيرا گروهي از آنان عافيت طلب بودند و از عاقبت کارها مي ترسيدند و بيم داشتند که مبادا ابن زياد به امام آسيبي برساند و اين کار، سبب زوال سلطتنشان گردد و گروهي بر سلطنت اموي بيمناک بودند و از اينکه سلطتشان از دست برود، حذر مي کردند و معتقد بودند که بايد با امام به شدت برخورد کنند و با او مقابله نمايند تا حکومت و قدرتشان سالم بماند. نماينده ي گروه اول، «وليد بن عتبه» بود و گروه دوّم را «عمرو بن سعيد اشدق» رهبري مي کرد، هر کدام از آنان نامه اي به ابن زياد نوشتند که نمايانگر نظريه ي آنان بوده است:

 نامه ي وليد بن عتبه

در ميان بني اميه کسي همچون «وليد بن عتبه»، از نظر اصالت نظر و عمق انديشه وجود نداشت؛ او هنگام اطلاع يافتن از حرکت امام از حجاز و حرکت به سوي کوفه،پريشان گشت، زيرا وي از غرور يزيد و ستمگري ابن زياد آگاه بود، لذا نامه اي به ابن زياد نوشت و او را از اينکه آسيبي به امام برساند، بر حذر داشت؛ چون اين کار زيان بزرگي به بني اميه مي رساند. متن نامه وي چنين است:
«از وليد بن عتبة بن عبيداللَّه بن زياد، اما بعد: حسين بن علي به سوي عراق حرکت کرده است، او فرزند فاطمه است و فاطمه دختر رسول خدا صلي اللَّه عليه و آله پس اي ابن زياد! حذر کن از اينکه فرستاده اي به سوي وي بفرستي و ناخواسته از سوي خاص و عام برخودت راه (سرزنش) بگشايي، والسلام…».
ابن زياد، اعتنايي به وي نکرد، بلکه به گمراهي و ستمش ادامه داد و به اجراي فرماني که حکومت دمشق به وي داده بود، پرداخت (12) .

 نامه ي اشدق

«عمرو بن سعيد اشدق»، نامه اي به ابن زياد نوشت که در آن، وي را دستور مي داد شديدترين اقدامات را بر ضد امام به کار گيرد. در آن نامه آمده است: «اما بعد: حسين به سوي تو حرکت کرده است و در چنين حالتيست که تو يا آزاد مي گردي و يا اينکه برده اي مي شوي که چون بردگان با تو رفتار خواهد شد» (13) .

 مصادره ي اموال يزيد

امام، هنوز مسافت زيادي از مکّه نگذشته بود که در «تنعيم» (14) کارواني بر او گذشت. اين کاروان، حامل جامه هايي سرخ رنگ و لباسهاي فراواني بود که والي يمن «بجير بن يسار» آنها را براي يزيد ستمگر فرستاده بود، امام، دستور داد تا آنها را مصادره کنند و به شترداران فرمود، هر کدام از شما دوست داشته باشد که با ما به عراق برود، کرايه اش را کامل مي دهيم و به خوبي با وي همراهي خواهيم کرد و هر کس بخواهد برگردد، کرايه مقدار راهي را که پيموده است به وي خواهيم داد. بعضي از آنان پس از دريافت کرايه، از آن حضرت جدا شدند و آنان که دوست داشتند، همراه آن حضرت رفتند (15) .
امام، اين اموال را، از اينکه براي سفره هاي شراب و کمک به ظلم و بدرفتاري با مردم، مصرف شوند نجات داد، پيش از آن نيز امام، همين اقدام را در زمان معاويه انجام داده بود که مرحوم «آيت اللَّه سيد مهدي آل بحرالعلوم» به عدم صحت اين خبر، معتقد است؛ زيرا مقام امام بالاتر و بلندتر از آن است که به چنين کارهايي دست بزند (16) ، ولي اعتقاد ما بر آن است که اين عمل، به طور کلي مانعي ندارد؛ زيرا امام، حکومت موجود زمان معاويه و يزيد را غير شرعي مي دانست و مي ديد که اموال مسلمين در راه فساد اخلاق و گسترش تبهکاري و بي بند و باري مصرف مي شود و ضروري بود که آنها را نجات دهد تا بر فقرا و نيازمندان مصرف شود، در اين راه چه مانع شرعي يا اجتماعي وجود دارد؟

 همراه با فرزدق

هنگامي که موکب امام به جايي به نام «صفاح» رسيد (17) ، شاعر بزرگ «فرزدق همام بن غالب»، با امام روبه رو شد و بر آن حضرت سلام کرده، او را درود گفت و به آن حضرت عرض کرد: پدر و مادرم فداي تو باد اي فرزند رسول خدا صلي اللَّه عليه و آله چه چيزي تو را از حج شتابزده ساخت؟
– «اگر عجله نمي کردم، گرفتار مي شدم» (18) .
آنگاه امام از وي پرسيد: اي ابافراس! از کجا مي آيي؟ (19) .
– از کوفه.
– «خبر مردم را بريم بيان کن».
– به فرد آگاهي دست يافتي. دلهاي مردم با شماست و شمشيرهايشان همراه بني اميه است و قضا از آسمان نازل مي شود و خداوند هرچه خواهد مي کند… و پروردگار ما را در هر روز، امري باشد (20) .
امام، سخن فرزدق را درست دانست و به او فرمود: «راست گفتي، امر براي خداوند است چه قبل و چه بعد، خداوند آنچه را خواهد مي کند و پروردگار ما را در هر روز، امري باشد. اگر قضاي الهي بر آنچه دوست داريم نازل شود، خداوند را بر نعمتهايش سپاس مي گوييم و از او براي اداي شکر، ياري مي جوييم و اگر قضاي الهي ميان خواسته مان فاصله بيندازد، پس کسي که قصدش حق است و کردارش بر اساس تقوا، نبايد تجاوز کند…» (21) .
آنگاه امام اين شعر را سرود:
لئن کانت الدنيا تعد نفيسة   فدار ثواب اللَّه أعلي و انبل
و ان کانت الابدان للموت انشئت      فقتل امري ء بالسيف في اللَّه افضل
و ان کانت الارزاق شيئاً مقدّراً          فقلة سعي المرء في الرزق اجمل
و ان کانت الاموال للترک جمعها       فما بال متروک به المرء يبخل (22) .
«اگر دنيا چيزي با ارزش شمرده شود، سراي پاداش خداوند، عاليتر و والاتر است».
«اگر بدنها براي مرگ آفريده شده اند پس کشته شدن انسان با شمشير در راه خدا برتر است».
«اگر روزيها چيزي مقدّر باشند، پس تلاش کمتر انسان براي روزي، زيباتر است».
«اگر داراييها را براي ترک کردن جمع مي کنند، پس چرا انسان به چيزي که ترک شدني است، بخل مي ورزد؟».
«فرزدق»، بعضي از مسائل شرعي را از آن حضرت پرسيد و امام به وي پاسخ داد. پس از آن، فرزدق بر امام سلام کرد و از آن حضرت دور شد…
اين ديدار، تصويري از سستي و خواري مردم و انگيزه نداشتن آنان براي ياري حق را به ما نشان مي دهد؛ زيرا فرزدق که داراي بينشي اجتماعي و فرهنگي بود، با وجود اينکه مي دانست امام کشته خواهد شد، به ياري آن حضرت نشتافت و به کاروان آن حضرت نپيوست تا از او دفاع کند، پس اگر حال فرزدق چنين باشد، حال عامه ي مردم و نادانان آنها چگونه خواهد بود؟
به هر حال، امام حرکت خود را با عزم و پايداري ادامه داد و گفتار فرزدق در مورد سستي مردم نسبت به آن حضرت و همراهيشان با بني اميه، آن حضرت را از تصميمش باز نداشت، اگر امام، خواستار سلطنت بود، گفتار فرزدق، او را از حرکت به سوي عراق باز مي داشت.

 پاورقي :

(1) جواهر المطالب في مناقب الامام علي بن ابيطالب، از کتابهاي کپي شده‏ي کتابخانه‏ي امام اميرالمؤمنين عليه‏السلام.
(2) عبداللَّه علائلي، امام حسين عليه‏السلام، ص 557.
(3) بستاني، دائرةالمعارف 48 /7. وسيلة المآل في عد مناقب الآل، ص 188. در تاريخ ابن‏عساکر 212 /14 آمده است که: به سوي عراق خارج شد همراه با اهل‏بيت خود و شصت نفر از پير مردان اهل کوفه. و در تاريخ اسلام از ذهبي ج 5، ص 9 آمده است: از مکه حرکت کرد و نوزده نفر از مردان خاندان عبدالمطلب و زنان و کودکان، به همراه وي شتافتند.
(4) مقريزي، خطط 286 /2 بستاني، دائرةالمعارف 48 /7.
(5) صواعق المحرقه، ص 196. الصراط السوي في مناقب آل‏النبي، ص 186.
(6) نظم در السمطين، ص 215.
(7) ابن‏اثير، تاريخ 39 /4. البداية والنهاية 166 /8. و در سمط النجوم 57/3 و در جواهر المطالب في مناقب الامام علي بن ابيطالب، 264 /2 آمده است: عمرو بن سعيد هنگامي که از خروج حسين از مکه مطلع شد به مأمورانش گفت: هر شتري را که ميان آسمان و زمين باشد، سوار شويد و او را تعقيب کنيد و مردم از گفتار وي تعجب کردند. آنها در پي او رفتند ولي به وي نرسيدند.
(8) تاريخ سياسي دولت عرب 72 /2 عليه‏السلام- 73.
(9) ابن‏عساکر، تاريخ 214 /14. ذهبي، تاريخ اسلام 10 /5. طبراني، معجم الکبير ج 123 /3. کفاية الطالب ص 432، جواهر المطالب 271 /2 في مناقب الامام علي بن ابي‏طالب در متن عربي کتاب آمده: کما يعتق العبد، اما در متن تاريخ ابن‏عساکر آمده «کما يعتبد العبيد» که ظاهراً همين صحيح است، بنابراين ترجمه اين چنين مي‏شود: همانطور که عبيد به بندگي درآمد (مترجم).
(10) انساب‏الاشراف 371 /3.
(11) انساب‏الاشراف 371 /3.

(12) الفتوح 122 -121 /5.
(13) ابن‏عساکر، تاريخ 212 /14.

(14) «تنعيم»جايي است در مکه، خارج از حرم که ميان مکه و سرف، به فاصله دو فرسخ از مکه واقع است و گفته‏اند که چهار فرسخ فاصله دارد و به اين جهت تنعيم ناميده شده که در سمت راست آن کوهي به نام نعيم و در سمت چپ آن کوهي ديگر به نام ناعم است (معجم البلدن 49 /2).
(15) طبري، تاريخ 386 -385/5. البداية والنهاية 166 /8.
(16) بحرالعلوم رجال 48 /4.

 (17) «صفاح» محلي است ميان حنين و انصاب‏الحرم، سمت چپ کسي که از مشاش به مکه وارد شود.. فرزدق ديدار خود با امام در آن محل را چنين به نظم آورده:لقيت الحسين بارض الصفاح عليه اليلامق والدرق
«با حضرت حسين در صفاح، روبه‏رو شدم در حالي که قباها و سپرها بر آن حضرت بود». اين مطلب در معجم‏البلدان 412 /3 آمده است و در تذکرة الحفاظ ذهبي است که ملاقات امام با فرزدق در «ذات عرق» بوده و در مقتل خوارزمي 223 /1 ملاقات در «الشقوق» و در اللهوف، ص 134 در «زباله» ذکر شده است و صحيح آن است که در صفاح بوده که فرزدق آن را به نظم آورده است.
(18) البداية والنهاية 167 /8.
(19) «فراس»، به کسر فاء و تخفيف را.
(20) وسيلة المآل، ص 188.
(21) البداية والنهاية 166 /8. طبري، تاريخ 386 /5. ابن‏اثير، تاريخ 40 /4. الصواعق المحرقة، ص 196.
(22) الفتوح لإبن الأعثم 126 -125 /5.

پیشنهاد ما به شما

زینب (س)درمجلس يزيد

اهل بيت رسول خدا را به ريسمان بسته و برمحفل شرك وعصيان، دربار طاغوت زمان، …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *